1392/12/25

شايد به اندازۀ انگشتان دو دست نه؛ اما قطعا بيش از اندازۀ انگشتان يه دست، كتاب خوندم درباب يادداشت‌هاي روزانۀ افراد مختلف. ديده بودم كه بعضي از افراد يادداشت‌هايي، حرف دل‌هايي، دغدغه‌هايي، تاريخ‌نگاري‌هايي مي‌نوشتند برا خودشون؛ و بعد، در آينده به هر دليلي، اين يادداشت‌ها كتابي مي‌شدن در دستان من و امثال من.

از وقتي شروع به يادداشت‌نويسي و حرفِ‌دل‌نويسي كردم - احتمالا سال ۸۳ يا قبل‌تر- يكي از دغدغه‌هام اين بود كه اگر در آينده، اين يادداشت‌ها به دست ديگران بيفته - فرضا من آدم مهمي بشم و بعد از مرگم، كتابي چاپ بشه با عنوان مثلا "دل‌نوشته‌هاي آسدجواد!"- چطور مي‌شه و ديگرون چه عكس‌العملي نشون مي‌دن (اون زمونا جوون بوديم و آرزو هم كه بر جوونا عيب نيست ...). همين بود كه با يك حس خودمهم‌پندارانه، چندين زبون و خط رمز ساختم تا رمزي بنويسم تا بعضي از حرفام، از گزند اظهارنظر ديگران در امان بمونه.



... ييهو ساعت دو و نيم نصفه شب شد؛ خوابم مياد؛ ديگه حوصله ندارم بقيش رو بنويسم .... اما كلا اين رو مي‌خواستم بگم كه:
يك سينه حرف، موج زند در دهان ما ... حيف كه فضاي عمومي وبلاگ، ظرفيت هر حرفي رو نداره ...

1392/11/9

نه اينكه مطلبي نمونده باشه، يا حرفم نياد يا هرچي ...
اما بالاخره به اين رسيدم كه بايد عطاي وبلاگ تبيان رو ببخشم به لقائش
هر بار تهديدش كردم كه تركت مي‌كنم ... قول داد كه اين دفعه درست مي‌شم، فقط چند روز بهم وقت بده ...
و  من هم كه نازك دل ...

كوچ به فضاي جديد هم، نيازمند قالب جديده و طراحي قالب جديد هم نيازمند وقت و حوصله...

دركل الان شده‌ام مصداق بارز از اين‌جا رونده و از اون‌جا مونده

البته مسلمه كه هيچ‌وقت تبلاگ رو كاملا ترك نمي‌كنم ... شايد فرصتي و حوصله‌اي دست داد تا اون يكي وبلاگم رو (ازينورونور دات تبيان دات نت) راه انداختم. شايد هم ... خدا رو چه ديدي ... شايد هم باز دلم نيومد جدا شم و همين‌جا موندم...

دركل اينكه ... به همين دلايل ... فعلا وبلاگم سوت و كوره ...

تا يار چه را خواهد و ميلش به چه باشد....


دربارۀ: فضاي مجازي
1392/3/28

 

بعد از درج مطلبي تحت عنوان "بد و بدتر ..." مدير وبلاگ تبيان برام ايميل زده:

با سلام و تشكر از مطالب خوب شما
هرگونه توهين به انقلاب اسلامي ايران معارض با مرامنامه كاربران تبياني است. لطفا آن را اصلاح و از اين پس بيشتر دقت كنيد.

 

حالا من نميدونم از كجاي اون مطلب توهين به انقلاب دراوردن!

نمي دونم از اين جمله: "هر چي بيشتر گشتم بين كانديداها تا به يه گزينه مناسب برسم، هرچي گشتم و گشتم، دريغ از حتي يه نفر" يا اين جمله: "باريك‌الله به اين انقلاب كه مردمش رو جوري پرورش داده و بقدري رشد داده كه به اين راحتيا به كسي راضي نمي‌شن! ... منظورم از نظر سطح توقعات آرمان‌گرايانه و انقلابيه." يا اين يكي جمله: "ظاهرا اگه آراي باطله يخورده تبليغات كنه، اگه اول نشه، دوم ميتونه بشه!"


در هر صورت، از اونجايي كه هدفم از نوشتن تو اين وبلاگ اونقدرا مقدس نيست كه حاضر شم بخاطرش وبلاگم بسته بشه و برم يجاي ديگه يك وبلاگ ديگه بزنم و از اين جور هزينه هاي بيخودي بدم؛ اون مطلب رو حذف كردم اما .............. بگذريم.


1392/1/25

 

فعلا كه سيستم وبلاگ نويسي تبيان، رو اورده به تغيير و تحول و درنتيجه كلي از قابليتاش تعطيل شدن. خصوصا تو بخش نظرات

پس تا وقتي كه درست بشه، وبلاگ تعطيل ...

متاسفانه من تا حدود زيادي كم صبر تشريف دارم. لذا اگه اين مشكلات زياد طول بكشه، خدا رو چه ديدي شايد كوچ كنم به يه فضاي ديگه...

مخصوصا الان كه سيستم وبلاگ نويسي بيان (blog.ir) با اون امكانات فوق العاده و خيره كننده اومده.

1391/3/2

كتاب "صوت بر روي IP" از مجموعه كتاب‌هاي "گام اول" نوشتۀ "كوين والاس" رو خوندم.

برخلاف كتاب "شبكه‌هاي كامپيوتري؛ گام اول" نكتۀ خاص و بدرد بخوري نداشت برام، البته بجز دو، سه فصل اولش.


در حال حاضر مطلبی وجود ندارد ...
مطلبی وجود ندارد ...
آرشیو موضوعی
ریز موضوعات
آرشیو ماهانه
در دست مطالعه
آمار وبلاگ
دفعات بازدید : 416219
تعداد نوشته‌ها: 134
تعداد دیدگاه‌ها : 130
ضمن تشکر از بازدید شما از متحیر؛ چنانچه اولین بازدیدتان از این وبلاگ می‌باشد، پیشنهاد می‌گردد ابتدا دربارۀ وبلاگ و دربارۀ من را مطالعه فرمایید.
با تشکر مجدد
آسدجواد
×

ابزار هدایت به بالای صفحه

X