يكم: گربه كُشي دم حجله
يه لحظه صبر كن ... يه نفس عميق بكش ... خب، حالا اگه اومدي تو اين وبلاگ كه دنبال بيان دغدغهاي بگردي، يا دنبال حرف تازه و نوي بگردي، يا انتظار داري اين وبلاگ، دريچۀ تازهاي به جهان به روت باز كنه، يا به دنبال حل مشكلات انسان و جهان باشه، يا ... چه ميدونم... هر چيزي از اين قبيل...، همين الآن ctrl + f4 رو بزن و ما رو به خير و شما رو به سلامت.
اينو گفتم از باب اينكه "جنگ اول به است از صلح آخر" چرا كه معتقدم كه وبلاگ، كاربرد خودشو تو اين زمينهها كاملا از دست داده و كسايي كه هنوز ميخوان با وبلاگ نويسي به اينجور مسايل بپردازن، دارن به خطا آب ميكوبن تو هاون ...
حالا با همۀ اين حرفا اگه هنوز اينجايي و ctrl + f4 رو نزدي، از سر صفا و باصداقت و بيتعارف بهت ميگم: "خوش اومدي، صفا اوردي، سرافرازمون كردي، باز هم به ما سر بزن ..."
دوم: اهداف وبلاگ زنيِ من
هدف چيه بابا؟! ول كن اين حرفا رو؛ مگه من تا حالا برا كدوم كارم تو زندگي هدف داشتم كه اين دوميش باشه؟! اصلا كي برا كاراش هدف داره كه من داشته باشم؟!
اما اگه منظورت از هدف همون "دليل" هست، خب قضيه يه خورده فرق ميكنه...
قديمترا يعني از اواخر سال 82 به بعد، هر سال يه سررسيد مفت گيرم ميومد كه توش يه سري مطالب مينوشتم؛ مثلا اگه كتابي ميخوندم، يه توضيحاتي دربارۀ اون كتاب؛ اگه فيلم خاص و نكته داري ميديدم، نكتههاي اون فيلم، اگه دلم درد ميكرد، درد دلامو؛ ...؛ ولي امسال هرچي به اين در و اون در زدم، سررسيد گيرم نيومد، لذا مجبور شدم فضاي ديگهاي رو برا نوشتن اينجور مطالب انتخاب كنم . چه فضايي بهتر از وبلاگ .... اين، اصليترين دليل من برا رو اوردن به وبلاگسازي بود. به همين خاطر اگه سررسيد جديدي گيرم بياد، امكان داره اين وبلاگ هم تعطيل شه.
يه دليل ديگه هم اينه كه خودم رو موظف كنم به اينكه هر كتابي كه ميخونم، يه يادداشتي، تقريظي، چيزي (ولو در حد دو سه كلمه) راجع بهش بنويسم (كه تا حالا اين توظف! به خوبي كار خودشو انجام داده).
يه دليل نه چندان مهم ديگه هم اينه كه گاهي وقتا يه كار كاميوتري انجام ميدم، مثلا يه نرمافزار خاص تهيه ميكنم، يه فونتي ميسازم، يا ... كه احساس ميكنم شايد به درد كس ديگهاي هم بخوره. در نتيجه اونو ميذارم رو وبلاگم تا بقيه هم در صورت نياز، بتونن ازش استفاده كنن.
همچنين بعضي وقتا يه حرفايي برا گفتن دارم، يا يه نظري راجع به موضوعي خاص دارم كه احساس ميكنم بايد بيان يشه كه معمولا اينا رو تو قسمت "تيتر يك" و "تيتر دو"ي وبلاگ ميذارم
يه چندتا دليل كوچولوي ديگه هم دارم كه خيلي اهميت ندارن، پس من هم براشون اهميتي قائل نميشم.
سوم: زبان مطالب
همونجور كه گفتم، بيشتر اين مطالب رو برا دل خودم مينويسم؛ از اون جايي كه عادت ندارم با دلم كتابي صحبت كنم، نثر مطالب اين وبلاگ هم غالبا كتابي نخواهد بود و محاورهايه.
(در ضمن طبق مكاتباتي كه با چند نفر از خارجيايي كه دارن فارسي ياد ميگيرن داشتم، يه اين نكته پي بردم كه خارجيا هم زبون فارسي رو به صورت محاورهاي ياد ميگيرن، پس چه بهتر كه مطالب وبلاگ برا خارجيا هم قابل فهم باشه!)
چهارم: كلام آخر
خيلي خب؛ وراجي بسه؛ ديگه بهتره شما هم بري به كارات برسي. باز هم اين طرفا سر بزن. سوالي مطلبي نظري چيزي بود هم، تو قسمت ديدگاههاي هر كدوم از پستها كه بذاري، در خدمتش خواهم بود.
سهشنبه
شانزدهم خرداد ماه سال توليد ملي
متحير؛ (يادداشتهاي يك معتاد سابق)
آسدجواد