چند وقت پيش يه كتاب خوندم به اسم "چشمهاي خردلي" خاطرات جانباز شيميايي آقاي"اسماعيل جمالي"
به نظرم طنزترين كتابي بود كه تا حالا درباره دفاع مقدس خوندم
برخلاف ساير كتاباي دفاع مقدس كه هرچند صفحه يه بار اشكتو جاري ميكنن، اين كتاب نميذاره خنده از رو لباي خوانندش پاك بشه.
تنها ايراد كتاب هم به نظر من يه جور الگوگيري غيرحرفهاي از "منِ او" ي رضا اميرخاني هست (البته فقط در زمينه فصلبنديها و عنوانگذاري روي فصلهاي كتاب)
حيف كه كتاب رو تحويل كتابخونه دادم والا چند تيكه از متنش رو اينجا مينوشتم!