يه نوع از كتابهايي كه به شدت بهشون علاقهمندم، كتابهايين كه از دستنوشتههاي شهدا تهيه ميشن. اينجور كتابا (برخلاف ساير ندگينامههاي شهدا كه فقط نكات مثبت زندگي شهدا رو ميبينن و از شهدا يه اسطورۀ دستنيافتني ميسازن) معمولا به تمام جنبههاي زندگي شهيد ميپردازن، و علاوه بر اين، تو اين كتابا معمولا سير تفكر شهيد و تغييرات روحي و فكري شهدا بخوبي بيان ميشه و تو خيلي از اين جور كتابا ميشه به راحتي حس كرد كه برا رسيدن به مقامات عاليه، بايد چه تغييراتي تو خودمون ايجاد كنيم.
اوايل اين هفته، يه مسافرت سه چهار روزه برام پيش اومد و از اونجايي كه مهمترين وسيله كه تو مسافرت بايد همراه آدم باشه، كتابه (كتابي كه دو تا ويژگي رو داشته باشه: هم جذاب باشه و خستت نكنه و هم طولاني باشه و تو ساعات اول سفر تموم نشه)، رفتم كتابخونه تا يه كتاب خوب برا طول اين سفر پيدا كنم (حقيقتش برا كتاب "نورالدين پسر ايران" رفتم كه نبود) و وقتي كتاب "آخرين ستاره" نشريافته توسط انتشارات "ستارگان درخشان" رو ديدم با طراحي جلد بسيار زيباش و ديدم نوشته "متن كامل يادداشتهاي روزانهي ديدهبان لشكر 14 امام حسين (ع) شهيد حسين كهتري" بي معطلي برداشتمش و كل 488 صفحشو تو قطار رفت و برگشت خوندم.
كتاب با شعر زير شروع ميشه و با همين شعر هم به پايان ميرسه.
خستهام
خويش را شكستهام
آيههاي اشك را اقامه بستهام
عافيت؛ التيام زخمهاي شهر نيست
چارهساز اين دل شكسته چست؟
...
غيرتم نهيب مي زند
.... آه!
دوست داشتم شبي
در حضور روشن ستارهها
ناپديد مي شدم
دوست داشتم
شهيد ميشدم
تو توضيحاتش هم نوشته كه شعر بالا بريده روزنامهاي است كه ... شهيد حسين كهتري به دليل ارتباط حسي و عاطفي، موضوع اين شعر را زبان حال خود قرار دادهو آن را در دفترش نگه داشته است.
برخلاف انتظارم، كتاب اون چيزي نبود كه ميخواستم و احتمالا اگه تو شرايط ديگهاي غير از سفر بودم، از صفحات پنجاه به بعدشو ديگه نميخوندم چون احساس ميكردم حرف چنداني برا گفتن نداره (البته بجز مطالب پراكندهاي كه تو بعضي صفحاتش مشاهده ميشد) البته اين نظرم بعد از خوندن يادداشتهاي شهيد بعد از شيميايي شدن، تا حدود زيادي عوض شد و به نظرم دو فصل آخر كتاب جزو مطالبيه كه باعث ميشه كل كتاب ارزش خوندن پيدا كنه.
فقط يه مشكل بزرگ تو كتاب وجود داره كه عبارته از غلطهاي املايي كه تو كتاب وجود داره مثل "توجيح" يا "ديدهبان"