داشتم تو كتابخونه، قدم ميزدم و كتابا رو نگاه ميكردم كه همينجوري، ييهو، دستم رفت رو يه كتاب و برداشتمش.
يه كتاب با طراحي جلد نه چندان جذاب و اسم نه چندان جذابتر به اسم "سمفوني برف و سنگ و سكوت" نوشته "برات عزيزي"
معمولا وقتي يه كتاب ميگيرم دستم، اول كار به اسم و نويسنده و ناشر كتاب نگاه ميكنم، بعد يه نگاه به پشت جلدش ميندازم، بعد يه نگاه به فهرستش، يه نگاه به عكساي انتهاش.
نهايتا دو، سه صفحه اولشو يه ورقي ميزنم، مقدمه يا پيشگفتارش رو ميخونم، بعضي وقتا دو سه صفحه از شروع متن اصلي كتاب رو هم ميخونم و بعد تصميم ميگيرم كه كتاب، ارزش خوندن داره يا نه!
اين كتاب هم از اين قضيه مستثني نبود، صفحه قبل از مقدمه، نوشته بود:
"توضيح: علامتهايي كه در كنار اسامي مشاهده ميشود به منزلهي آن است كه از اين اسامي، اماكن، شرايط و ... در نرمافزار همراه كتاب، عكس يا فيلم موجود ميباشد."
برام جالب بود، تا حالا به اين جور مستندسازي تو يه كتاب بر نخورده بودم.
اين عكس رو هم تو قسمت تصاوير ديدم با اين توضيح:
"رزمنده سالخوردهاي كه امام جماعت زينبيه پادگان امام علي (ع) را بر عهده داشتند.":
اين هم بخشي از مقدمش:
"شايد، وقتي ديگر نيز بنويسم كه با ما بازماندگان، كهها، چهها كردند، شايد."
همينا كافي بود كه جذب كتاب بشم. اما وقتي صفحه اول متن كتاب رو خوندم و ديدم كتاب با قضيه اخراج نويسنده از پايگاه بسيج شروع ميشه و نويسنده سال 66 ميخواد برا اولين بار بره جبهه (و اين يعني چيزي كه تا حالا تو هيچ كتابي بهش برنخوردم) جذبتر شدم.
حيف كه نميتونستم كتاب رو امانت بگيرم ... ولي خواهمش خواند ... انشاءالله به زودي ...