1391/6/7


۱- "آت‌ميش اوجا" مُرد ... زماني كه هنوز جسد "آق‌اويلر" رو زمين بود ... مثل پدربزرگش "گالان اوجا" كنار "چاه گالان"، پياده از اسب، دلو آب در دست، لب‌تشنه، از پشت، با سه گلوله از سه تفنگِ سه نفر ... "و هرگز، هيچ‌كس يك دوبيتي هم براي او نساخت" ...


۲- چقدر مرگِ "آت‌ميش اوجا"يِ جلدِ سومِ "آتش بدون دود"، منو ياد مرگِ "ژاك تيبو"يِ جلدِ سومِ "خانوادۀ تيبو" ميندازه! اون‌جا هم بعد از مرگ "ژاك" سررسيد رو باز كردم و اول صفحه نوشتم: "ژاك مُرد ..." ؛ با حسي كاملا مشابه.


۳-

"آلني دو روز بود كه برفراز "قره تپه" نشسته بود ... چيزي روحِ پروازطلب آلني را به اسارتِ اندوه مي‌كشيد؛ ... در قلب اوجاها هميشه غمي بود كه از انديشيدن مايه مي‌گرفت، غمي كه با سيلابِ خروشانِ "چه بايد كرد"ها مي‌آمد و سراسر وجود حيرت‌زدۀ ايشان را فرا مي‌گرفت ..."

اين "آلني اوجا" بر فراز "قره تپه" تو صفحه ۲۱۳ جلد سوم "اتش بدون دود"ِ "نادر ابراهيمي"، چقدر شبيه "روح‌الله" ديدار دومِ "سه ديدار"ِ "نادر ابراهيمي‍"ـه  تو "دره گل زرد".... اصلا انگار جفتشون يكين ... يا شايد ...


۴- خيلي وقت بود كتابي اون‌قدر جذبم نكرده بود كه مجبورم كنه يك نفس بخونمش، شايد آخريش، جلد چهارم رمان "هري پاتر" بود، اون هم چند سال پيش، دوران جواني؛ ... و امشب جلد سومِ 430 صفحه‌ايِ "آتش بدون دود" نوشتۀ "نادر ابراهيمي" انتشارات "روزبهان" (كه شانس اوردم هفت جلديه و در آن واحد نمي‌تونم به بيشتر از يك يا دو جلدش دسترسي داشته باشم، و الا احتمالا از اواسط جلد اول تا ته جلد هفتم رو مجبور مي‌شدم يك نفسه بخونم ...)


در حال حاضر مطلبی وجود ندارد ...
مطلبی وجود ندارد ...
آرشیو موضوعی
ریز موضوعات
آرشیو ماهانه
در دست مطالعه
آمار وبلاگ
دفعات بازدید : 434114
تعداد نوشته‌ها: 134
تعداد دیدگاه‌ها : 130
ضمن تشکر از بازدید شما از متحیر؛ چنانچه اولین بازدیدتان از این وبلاگ می‌باشد، پیشنهاد می‌گردد ابتدا دربارۀ وبلاگ و دربارۀ من را مطالعه فرمایید.
با تشکر مجدد
آسدجواد
×

ابزار هدایت به بالای صفحه

X