1392/6/8

 

چند روزيه دلم، ناجور، غصه داره. نه اين كه نياز داشته باشه به اين كه برم يجا بشينم سير گريه كنم تا اون آروم شه، نه؛ بلكه احساس مي‌كنم نياز داره به اينكه برم يكي رو پيدا كنم و يه دل سير، هر فحشي از دهنم در مياد بهش بدم، نياز داره به اينكه برم يكي رو پيدا كنم و هي گلوشو فشار بدم و هي اون جون بكنه ولي نميره، اصلا نياز داره به اين كه از دست يكي سرمو چندبار محكم بكوبم به ديوار و خوني و زخمي و با جمجمه ترك ترك خورده ولو شم پاي ديوار.

 

فحش

 

حالا اين احساس نياز عجيب و غريب يك طرف، از اون بدتر اينه كه نمي‌دونم اون يك نفري كه بايد بهش فحش بدم كيه ...

 

از يادداشت‌هاي به دلايلي نيمه‌كاره رها شده‌ي هفت هشت روز پيش

كرمانشاه - روستاي سراب - دبيرستان خليج فارس



در حال حاضر مطلبی وجود ندارد ...
مطلبی وجود ندارد ...
آرشیو موضوعی
ریز موضوعات
آرشیو ماهانه
در دست مطالعه
آمار وبلاگ
دفعات بازدید : 434101
تعداد نوشته‌ها: 134
تعداد دیدگاه‌ها : 130
ضمن تشکر از بازدید شما از متحیر؛ چنانچه اولین بازدیدتان از این وبلاگ می‌باشد، پیشنهاد می‌گردد ابتدا دربارۀ وبلاگ و دربارۀ من را مطالعه فرمایید.
با تشکر مجدد
آسدجواد
×

ابزار هدایت به بالای صفحه

X