يه وقتايي، يه چيزايي، يه كارايي با آدم ميكنه، كه يه بلاهايي سر آدم مياد كه ... باعث ميشه خودت رو و نفست رو و مسيرت رو و زندگيت رو و يه عده رو كلا بگيري زير فحش -بدترين فحشايي كه بلدي؛ مثل همونايي كه تو سربازي ياد گرفتي! - و بگيريشون زير مشت و لگد و پس گردني و ... .
از كرمانشاه كه برگشتم، تا همين الان كه تو قطارم و دارم ميرم سمت شاهرود، يعني چيزي بيشتر از يه هفته، نشد برم حرم، جز يه بار، كه اون هم ...
نميدونم چرا امام رضا نطلبيد، البته نه كه ندونم خودم چه كردم، بلكه از ... ولش كن.
همين الان ... يه جرياني پيش اومد ... كلا ... نميدونم چي بگم ... ديگه كار از فحش هم گذشته ...شايد فقط بايد رفت سرگذاشت به بيابون ... هرچند همون هم عرضه ميخواد ...