1392/6/19


يه وقتايي، يه چيزايي، يه كارايي با آدم مي‌كنه، كه يه بلاهايي سر آدم مي‌اد كه ... باعث ميشه خودت رو و نفست رو و مسيرت رو و زندگيت رو و يه عده رو كلا بگيري زير فحش -بدترين فحشايي كه بلدي؛ مثل همونايي كه تو سربازي ياد گرفتي! - و بگيريشون زير مشت و لگد و پس گردني و ... .

از كرمانشاه كه برگشتم، تا همين الان كه تو قطارم و دارم مي‌رم سمت شاهرود، يعني چيزي بيشتر از يه هفته، نشد برم حرم، جز يه بار، كه اون هم ...


يا امام رضا


نمي‌دونم چرا امام رضا نطلبيد، البته نه كه ندونم خودم چه كردم، بلكه از ... ولش كن.

همين الان ... يه جرياني پيش اومد ... كلا ... نمي‌دونم چي بگم ... ديگه كار از فحش هم گذشته ...شايد فقط بايد رفت سرگذاشت به بيابون ... هرچند همون هم عرضه مي‌خواد ...



در حال حاضر مطلبی وجود ندارد ...
مطلبی وجود ندارد ...
آرشیو موضوعی
ریز موضوعات
آرشیو ماهانه
در دست مطالعه
آمار وبلاگ
دفعات بازدید : 434119
تعداد نوشته‌ها: 134
تعداد دیدگاه‌ها : 130
ضمن تشکر از بازدید شما از متحیر؛ چنانچه اولین بازدیدتان از این وبلاگ می‌باشد، پیشنهاد می‌گردد ابتدا دربارۀ وبلاگ و دربارۀ من را مطالعه فرمایید.
با تشکر مجدد
آسدجواد
×

ابزار هدایت به بالای صفحه

X