1391/2/20

چند روزيه دارم كتاب "رفوزه‌ها"ي "ابوالفضل زرويي نصرآباد" رو مي‏خوندم

گفتم علي الحساب خلاصه‌اي از دو سه تا از شعراشو اينجا بذارم تا بعد ... 

اين ور گدا، آن ور گدا

مي‌رود از هـر طـرف رقصان و با لنگر گـــــــــدا
از دو سويت مي‌رود، اين ور گدا، آن ور گـــــــدا
گر دهي كمتر ز ده تومان حسابت مي‌رســد
مي‌كـنـد گـردن كلفتي، مي‌كشد خنجر گــــدا
بر تو مي‌چسبد مثال مرد مؤمن بر ضريــــــح
گـر بـگوئـي مـن نـدارم، كي كند باور گــــــــدا؟
هست دائم با خبر از قيمت ارز و طـــــــــــــلا
داند از هر شخص ديگر نرخ را بهتر گــــــــــــــدا
گر روي در خانه‌اش، اطراف شمران يا ونــــك
دسـت كم دارد سه تـا منشي، دو تا نوكر گدا
بهر خارانيدن ران چون بري دستي به جـيب
بـا هياهو مي‌رسند از راه، يك لشكر گـــــــــدا
خودكفا شد از گدا اين شهر ومن دارم يقين
مي‌شود تا سال ديگر صادر از كشور گــــــــــدا  

 
 ادب از بي‏ادبان   
«ادب آموختم زِ بي ادبـــــــــــان»   (رك: گلستان؛به نقل از لقمان!)
تَركِ «ما قال» و «مَن يقول» كنـم   نتوانسته ام قبول كنـــــــــــــــــم
كه پسر را پس از كلاس زبـــــــان   بفرستم به پيشِ بي ادبــــــــــان
كه در آن جا به اشتياق و طــــرب   بكند درك فيض و كســــــــبِ ادب
اين ادب را كه بي خريد و فروخت   مي‌شود توي كوچه هم آموخــت
اعتمادي به اين مُدِل نكنيــــــــــد   بچه را توي كوچه وِل نكنيـــــــــــد
بچه تان اعتياد مي‌گيـــــــــــــــرد   مي‌رود چيز ياد مي‌گيــــــــــــــــرد
چه بسا عاشق كسي بشـــــود   چشم در چشمِ اقدسي بشـــود
پس به فرزند، ياد بايـــــــــــــد داد   ادب از بي ادب نگيرد يـــــــــــــــاد
يك كمي همّت اختيار كنيــــــــــد   خودتان روي بچه كار كنيـــــــــــــد



در حال حاضر مطلبی وجود ندارد ...
مطلبی وجود ندارد ...
آرشیو موضوعی
ریز موضوعات
آرشیو ماهانه
در دست مطالعه
آمار وبلاگ
دفعات بازدید : 434007
تعداد نوشته‌ها: 134
تعداد دیدگاه‌ها : 130
ضمن تشکر از بازدید شما از متحیر؛ چنانچه اولین بازدیدتان از این وبلاگ می‌باشد، پیشنهاد می‌گردد ابتدا دربارۀ وبلاگ و دربارۀ من را مطالعه فرمایید.
با تشکر مجدد
آسدجواد
×

ابزار هدایت به بالای صفحه

X