همۀ زيارت، يك طرف؛ زيارت وداع يك طرف ... زيارت وداع كاظمين و نجف رو كه ديگه نگو ... اصلا دل هيچجوره راضي به جدايي نبود ... خصوصا نجف ... من كه نرفتم، اما ميگن مدينه هم همينجوره ... خدا قسمت كنه، جور شه برم ... بگذريم...
همۀ زيارت، يك طرف؛ زيارت وداع يك طرف ... كم پيش اومده بخوام از مشهد برم ولي نرم زيارت وداع ... اصلن نميشه نرم ... بي خداحافظي از امام رئوف كجا برم؟... هر وقت، به هر بهانهاي نميتونم برم وداع، ميشينم سبك سنگين ميكنم كارهاي اون چند روزمو ... پبينم كدومش سلب توفيقم كرده ... و غالبا به نتيجه ميرسم اما اين بار ... هرچي سبك سنگين ميكنم، هرچي مرور ميكنم خودمو، هرچي بيشتر ميگردم؛ هيچي پيدا نميكنم.
هيچي، جز يه مورد. اما اون يه مورد كاريه كه... خدا خودش ميدونه كه چقدر با خودم كلنجار رفتم، چقدر فكر كردم، چقدر جوانب كار رو سنجيدم، و فقط وقتي انجامش دادم كه به درست بودنش رسيدم ... اما اين سلب توفيق...
ممكنه دوباره راهو اشتباه انتخاب كرده باشم؟ خدايا اگه اشتباهه، تا هنوز فرصت جبران هست، يه نشونه اي، برهاني، دليلي نشونم بده!
يا هادي المضلين ... اهدني الصراط المستقيم ...
يا من اليه يلجأ المتحيرون ... يا دليل المتحيرون ... دلالتم كن به راه درست ...