1391/2/25

(به بهانۀ هفتۀ زن و روز مادر)

بي مقدمه ميرم سر اصل مطلب:

اول اينكه حضرت امام خامنه‏اي تو بياناتشون در سومين نشست انديشه‌هاي راهبردي گفتن:

"از جمله‌ى مسائلى كه مطرح ميشود، مسئله‌ى اشتغال بانوان است. اشتغال بانوان از جمله‌ى چيزهائى است كه ما با آن موافقيم. ... منتها دو سه تا اصل را بايد نديده نگرفت. يك اصل اين است كه اين كار اساسى را - كه كارِ خانه و خانواده و همسر و كدبانوئى و مادرى است - تحت‌الشعاع قرار ندهد. .... پس ما با آن اشتغال و مشاركتى كاملاً موافق هستيم كه به اين قضيه‌ى اصلى ضربه و صدمه نزند؛ چون اين جايگزين ندارد. شما اگر بچه‌ى خودتان را در خانه تربيت نكرديد، يا اگر بچه نياورديد، يا اگر تارهاى فوق‌العاده ظريف عواطف او را - كه از نخهاى ابريشم ظريف‌تر است - با سرانگشتان خودتان باز نكرديد تا دچار عقده‌ نشود، هيچ كس ديگر نميتواند اين كار را بكند؛ نه پدرش، و نه به طريق اولى‌ ديگران؛ فقط كار مادر است. اين كارها، كار مادر است؛ اما آن شغلى كه شما بيرون داريد، اگر شما نكرديد، ده نفر ديگر آنجا ايستاده‌اند و آن كار را انجام خواهند داد. بنابراين اولويت با اين كارى است كه بديل ندارد؛ تعيّن با اين است."

دوم اينكه بذاريد يه مثال بزنم:

شما جامعه‏اي رو فرض كنيد كه مردمش دو تا نياز اساسي دارن، 1- نياز به خوردن، 2- نياز به سوخت (چه براي گرما، جه براي پختن غذا و چه براي هر چيز ديگه ... مثاله ديگه!) حالا تو اين شهر هم فقط دو جور درخت داريم: 1- كاج 2- گلابي (برا اينكه مثال خيلي به واقعيت نزديك بشه! فرض كنيد چيزي مثل نفت و گاز و ... هنوز كشف نشدن و خوراكي ديگه‌اي هم وجود نداره)

خب؛ بديهيه كه تو همچين جامعه‏اي ميوۀ درخت گلابي برا خوردنه و ميوۀ كاج، براي سوختن.

حالا اگه اومد و وضع جامعه به گونه‌اي شد، كه مردم تصميم گرفتن از ميوۀ گلابي به عنوان سوخت استفاده كنن (اصلا فرض كنيد گلابي بهتر از كاج هم بسوزه!)، نه گلابي به وظيفۀ ذاتيش كه سير كردن شكم مردمه عمل مي‌كنه و نه كاج مي‌تونه كار گلابي رو انجام بده!

و نتيجه اين ميشه كه هم مردم گرسنه مي‌مونن، و هم كاج تبديل ميشه به يه چيز زينتي برا تزئين در و ديوار و سفرۀ عقد و ...

(از اون جايي كه مثالم خيلي واقعيه! نمي‌شه شرايط خاص رو در نظر نگرفت كه فرضا كسي مجبوره برا سوخت، به گلابي روي بياره؛ مثلا دود كاج براش ضرر داره، يا فرضا كاج گرونه و نمي‌تونه بخره يا ... كه البته به اينا مي‌گن شرايط اضطراري و از بحث مثال ما خارجن)

خب حالا از شرايط مثال بياين بيرون و بياين تو شرايط جامعۀ واقعي ما كه مردم دو تا نياز اساسي دارن: 1- كار و فعاليت‌هاي بدني 2- تربيت و فعاليت‏هاي عاطفي. حالا تو اين جامعه هم، برا رفع اين نيازها فقط دو جور موجود داريم: 1- زن 2- مرد؛

كه مرد كارش رفع نيازهاي نوع اوله و زن وظيفش رفع نيازهاي نوع دوم. حالا اگه جامعه شد اين چيزي كه الان شده؛ يعني زنا روي بيارن به كار (به معناي عرفي اون) نتيجه مي‌شه شبيه وضعيتي كه تو مثال پيش اومد. يعني اولا نيازهاي عاطفي اين جامعه رفع نمي‌شه (چون واقعا مردا تو اين زمينه هيچ توانايي‏اي ندارن) و در ثاني، مرد تبديل مي‌شه به يه وسيلۀ تزئيني برا سر چهارراه‌ها يا پاي سيخ و منقل يا ...

(همون طور كه تو مثال هم گفتم به شرايط اضطراري كاري ندارم فعلا)

بعدنوشت:

يادمه قديمترا (حدود هفت هشت ده سال پيش) اگه يه خانمي مي‌خواست لباس زير بخره، در به در مي‌گشت دنبال يه مغازه‌اي كه روش نوشته باشه "فروش لباس زير توسط بانو" ولي الان اگه ما بخوايم لباس زير بگيريم، بايد در به در بگرديم دنبال مغازه‌اي كه روش نوشته باشه "فروش لباس زير توسط آقا" كه البته با اين وضع جامعه، بعيد مي‌دونم همچين مغازه‌اي پيدا شه! 


در حال حاضر مطلبی وجود ندارد ...
مطلبی وجود ندارد ...
آرشیو موضوعی
ریز موضوعات
آرشیو ماهانه
در دست مطالعه
آمار وبلاگ
دفعات بازدید : 434036
تعداد نوشته‌ها: 134
تعداد دیدگاه‌ها : 130
ضمن تشکر از بازدید شما از متحیر؛ چنانچه اولین بازدیدتان از این وبلاگ می‌باشد، پیشنهاد می‌گردد ابتدا دربارۀ وبلاگ و دربارۀ من را مطالعه فرمایید.
با تشکر مجدد
آسدجواد
×

ابزار هدایت به بالای صفحه

X