شنبه ۱۸ شهريور - صبح:
برخلاف نجف و كربلا، تو كاظمين، هتل چسبيده بود به حرم؛ و چه حالي ميداد وقتي مينشستي تو رستوران، غذا ميخوردي در حالي كه روبهروت، از پنجره، گنبد امام كاظم ديده ميشد ... و چه صفايي داشت حرم كاظمين و چه آرامشي داشت حرم كاظمين، و چقدر امام رضايي بود حرم كاظمين (حتي شايد بهتر باشه بگم حرم امام رضا چقدر بوي كاظمين ميده)
همين الان كه كمتر از يه ساعته كه راه افتاديم سمت سامرا، دلم تنگ شده برا دو امام كاظمين ...
******
داخل ضريح، يه صندوق هست كه روي صندوق رو با پارچه پوشوندن؛ و چقدر چشم من (و ما) رو گرفت سنگها و نگينهاي روي اون پارچه ...