دوشنبه ۲۰ شهريور، نزديك مشهد:
اين هم تموم شد، يه سفر حدودا ۱۰ روزه باور نكردني، به دياري كه هيچجوره نفهميدم چه كاري كردم كه لياقت همچين سعادتي رو پيدا كردم، نميدونم، شايد دعاي از ته دل كسي بوده، يا آمين از ته دل خودم بوده، يا ... نميدونم ...
نجف، كربلا، مدائن، كاظمين، سامرا و بغدادي كه البته يه نظامي با كلاش، دم در هتلش نشسته بود و نميگذاشت كسي پاشو از هتل بذاره بيرون.
قبلترها خونده بودم بعضي عرفا، سيدها رو با توجه به نور سيادت، تشخيص ميدن و ميفهمن كه به كدوم امام ميرسن، كه هر امام نور مخصوصي داره، اما نچشيده بودم؛ و شنيده بودم كه در هر امام يك صفت بيش از بقيه به چشم مياد (القابي مثل كريم اهل بيت، امام رئوف، جوادالائمه و ...) ولي نفهميده بودم؛ اما تو اين سفر، حداقل دونستم هر امام عطر و بوي خاص خودش رو داره كه تو حرم هيچ امام ديگهاي پيدا نميشه.
مسلما حسي كه تو نجف هست رو با هيچ جاي ديگه نميشه عوض كرد و آرامش كاظمين رو هم و ... ولي اون چيزي كه برام مسلمه اينه كه "هيچ كجا براي من امام رضا نميشود"؛ دلم شديد تنگ امام رئوفه؛
السلام عليك يا ضامن آهو، يا امام الرئوف، يا مولانا يا اباالحسن يا علي بن موسي الرضا